آقایی گفته بود: «ایشان (یحتمل منظورشان ساختارهای قضایی و نهادهایِ نظارتیِ حکومتی است) زورشان به محمود خاوری نرسیده و حالا میخواهند دقدلی شان را سر محمود خاتمی خالی کنند.» واقعا در مقام مقایسه کار کدام یک بدتر بوده است؟ به نظرم برای آنکه بتوانیم به پرسش فوق پاسخ درستی بدهیم باید اول این نکته را مد نظر داشته باشیم که مساله یک استاد مساله یک شخص نیست. فوکو در تقریرات درسهایش مفهومی با عنوان “لحظه دکارتی” دارد. لحظۀ دکارتی در نگاه فوکو، لحظهای زمانی در تاریخ نیست، همانطور به شخصِ دکارت نیز برنمیگردد. بلکه مجموعهای از جابهجاییها، تغییر قواعد و مفصلبندیهاست که در ابتدای قرون مدرن، منجر به زوال یا بدبینی به تمرینهای نفس میشود، شکِ دکارتی و «روش» او برای بیرون آمدن از این شک، نقطۀ نمادین این زوال است. حالا ما برای آنکه بتوانیم به مساله درست فکر کنیم باید توجه داشته باشیم که خاتمیسم ( مفهومی که به تبع مفهوم Kordanize ساخته و جعل شده است) یک اتفاق و یا یک بی اخلاقی شخصی نیست و برای همین هم نمیتوانیم سرسری از کنار آن رد شویم. این اتفاق دقیقا چیزی به مانند همین لحظه دکارتی است که هیچ ربطی به شخص دکارت ندارد. فلذا واضح است که بنده به عنوان کسی که یک ترم سر کلاس درس هایدگر ایشان نشستهام و طبعاً از ایشان نیز نکاتی آموختهام، دشمنیای با شخص ایشان ندارم. * ناگفته نماند که گویندۀ جملۀ حکیمانۀ فوق شخص آقای خاتمی هستند!
|
بدون دیدگاه